خه باتی دل - نمایش محتوای صدا
نمایشگر دسته ای مطالب
خه باتی دل
خالو عبدالله پیرمردی است که با همسرش در یکی از روستاهای مرزی زندگی می کند و پسری به اسم ریبوار دارد که چند سال پس از انقلاب به یکی از کشورهای خارجی مهاجرت کرده است و ریبوار با نامه با آنها در تماس است. خالو عبدالله هم با رزمندگان حاضر در کوههای اطراف مرز همکاری می کند که در یکی از ماموریت ها توسط عدهای از گروهک های ضد انقلاب دستگیر می شود و مورد بازجویی قرار می گیرد اما حرف نمی زند. تا اینکه ادامه کار بازجویی را به دکتر می سپارند که فردی روانشناس و آشنا به اهداف و ایدئولوژی حزب است و همان ریبوار پسر پیرمرد است که در طی بازجویی از طرف پدر آگاه میشود و پدر را فراری میدهد. فرمانده که احتمال این کار را میداده هر دو آنها را در حین فرار می گیرد. و به پسر می گوید باید پدر را تیرباران کند. که تاخیر ریبوار باعث میشود فرمانده خودش پیرمرد را بکشد و در عوض ریبوار هم، شبانه همه افراد گروه را تیرباران می کند و خودش هم کشته میشود.
تهیه کننده: علی رحمانی